کوله بارم


کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد…

ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم…

وقتی بر در خانه اش رسیدم هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!

هر چه بود باز بود…

گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟

ندا آمد: این را گفتم که بیایی…

وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!

کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک?❤️?

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.