عاشق ومعشوق

​‍ عاشقانه اے به سبک شهـــدا ?❣
ّ

#حمید_و_فاطمه 
ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ لحظه هایی ﻛﻪ با ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ…

نمازای دو نفره مون بود…?

ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯاﻣﻮ ﺑﻬﺶ ﺍﻗﺘﺪﺍ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ…❤

ﺍﮔﻪ ﺩﻭﺗﺎیی…?

کنار ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻳﻢ…

ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻧﻤﺎﺯﺍﻣﻮنو ﺟﺪﺍ ﺑﺨﻮﻧﻴﻢ…

چقد ﺣﺲ ﺧﻮﺑﻴﻪ…

ﻛﻪ ﺩو نفر…?

ﺍﻳﻨﻘﺪه همو ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ…?

منطقه که میرفت…

تحمل خونه بدون حمید…?

واسم سخت بود…

.

#وقتی_تو_نباشی_چه_امیدی_به_بقایم…؟

#این_خانه_ی_بی_نام_و_نشان_سهم_کلنگ_است…

.

میرﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﭘﻴﺶ ﺩﺧﺘﺮﺍ…

ﻳﺎ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺣﻤﻴﺪ ﻳﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ….

ﺑﻌﺪ ﻣﺪتی که برمیگشت…

واسه پیدا کردنم،همه جا زنگ میزد…

میگفتن:"بازم حمید،ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺭﻭ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ…?”

ﺯﻭﺩ ﭘﻴﺪﺍم میکرﺩ…

ظرف ﺩﻭ،ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ…

ولی من ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺳﺎله که…

.

#گلی_گم_کرده_ام_می_جویم_او_را…

.

ﺍﮔﻪ ﺑﻬﻢ ﺑﮕﻦ ﭼﻪ قشنگی ای ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎست…

ﻛﻪ خیییلیی ﺑﻬﻤﻮﻥ ﺳﺨﺖ ﮔﺬﺷﺖ…

ﻣﻴﮕﻢ :"? …عشق…?”

.

#عجیب_درد_عشق_و_عاشقی_مانند_افیون_است..

#که_هر_جا_لذتی_باشد_درون_درد_مدفون_است…

.

ﻭقتی ﺟﻮﻭﻧﺎی الان میگن ﻛﻪ ﻧﻪ…

ﺍصلا ﺍﺯ ﺍﻳﻦ خبرا نیست…

از حرفشون  خیلی ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ میشم…

ﭼﺮﺍ ﻣﻔﻬﻮﻡ عشقو درک نمیکنن…؟!

ﺍﻻﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃ ﺑﻴﻦ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮو…

خیییلیﺑﮕﻦ ﺍﻳﺪﻩ ﺁﻟﻪ…!

تو تقسیم کار خونه ست…

ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭی ﻧﺒﻮﺩ…

ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﻫﺮ کسی ﺯﺭنگی میکرد…

ﺗﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻪ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ یکی ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻛﻨﻪ…

این در حالی بود…

که قبل ازدواج…?

ﺗﻮ خونه بهم میگفتن…

ﺁﺷﭙﺰﻱ ﻛﻦ…

میگفتم ﺁﺷﭙﺰ میگیرم…

میگفتن ﻛﺎﺭ ﻛﻦ…

میگفتم ﻛﻠﻔﺖ میگیرم…

ﻫﺮ ﻛﺎﺭی میگفتن،ﻳﻪﺟﻮﺍﺏ تو آستینم ﺩﺍﺷﺘﻢ…

ﺑﺎ ﺣﻤﻴﺪ که ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﺮﺩم…?

ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﺑﺎﻭﺭﺗﻮﻥ ﻣﻴﺸﻪ ﻳﺎ ﻧﻪ…

حتی ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦ ﻟﺒﺎسای ﺣﻤﻴﺪ ﻟﺬﺕ میبردم…❤
(خانوم امیرانی،همسر شهید حمید باکری)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.