تلنگر
جوانی به حکیمی گفت:
وقتی همسرم را انتخاب کردم،
در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است…
وقتی نامزد شدیم،بسیاری را دیدم که مثل او بودند …
وقتی ازدواج کردیم، خیلیها را از او زیباتر یافتم…
چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زنها از همسرم بهتراند.
حکیم گفت: آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلختر و ناگوارتر چیست؟
جوان گفت: آری
حکیم گفت:
اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی،احساس خواهی کرد که سگهای ولگرد محله شما از آنها زیباترند.
جوان با تعجب پرسید:
چرا چنین سخنی میگویی؟
حکیم گفت: چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمعکار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند.
آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟
جوان گفت: آری
حکیم گفت: مراقب چشمانت باش!
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط سجادي پور در 1396/08/02 ساعت 05:19:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |