یکشنبه 95/11/17
#رقیه_زارع_پورعلی_آباد 👌 مهارت زنانه 👌
❣زن نمی دانست که چه کند⁉️
❣خلق و خوی شوهرش او را به تنگ آورده بود ، همیشه می گفت و می خندید ، با بچه ها خوش و بش می کرد ولی مدتی بود با کوچکترین مسئله عصبانی می شد و داد و فریاد می کرد !!!
❣زن روزی به نزد راهبی رفت تا از او کمک بگیرد ، او در کوهستان زندگی می کرد ، زن از راهب معجونی خواست تا شاید چاره ای کارش شود !
❣راهب نگاهی به زن کرد و گفت : چاره ی کار تو در یک تار مو از سبیل ببر کوهستان است !.
❣ ببر کوهستان !! آن حیوان بسیار وحشی است !! و هر وقت تار مویی از سبیل ببر وحشی را آوردی برایت معجونی می سازم تا شوهرت با تو مهربان شود …. زن با ناامیدی به خانه اش برگشت .
❣غذایی را آماده کرد و روانه ی کوهستان شد ، خود را به نزدیکی غار رساند ، از شدت ترس بدنش می لرزید اما مقاومت کرد …
آن شب ببر بیرون نیامد !
❣چندین شب به همین منوال گذشت هر شب چند گام به غار نزدیکتر می شد ، بلاخره ببر وحشی غرش کنان از غار بیرون آمد و ایستاد و به اطراف نگاه کرد !
❣هر شب که می گذشت آن ببر و زن چند گام به هم نزدیکتر می شدند ….
❣چهار ماه طول کشید تا ببر به واسطه ی بوی غذا به زن نزدیک شد ، و آرام آرام شروع به خوردن کرد .
مدتی گذشت ….
❣طوری بود که ببر بر سر راه زن می ایستاد و منتظر می ماند زن خود را به ببر نزدیک تر میکرد و سر او را نوازش می کرد و به ملایمت به او غذا می داد ،
❣هیچ سرزنش و ملامتی در کار نبود هیچ عیب جویی ، ترس و وحشتی در میان نبود و بر خلاف دشواری و سختی راه هر شب آن زن برای ببر غذا می برد و سر او را در دامن خود می گذاشت ، دست نوازش بر مویش می کشید ….!!!!
❣بالاخره یک شب زن با ملایمت تار مویی از سبیل ببر کند ، و شادمان نزد آن راهب رفت …. فکر می کنید آن راهب چه کرد ؟
❣نگاهی به اطرافش کرد و آن تار مو را به داخل آتشی انداخت که در کنارش شعله ور بود ..
❣زن ، هاج و واج نگاهی کرد در حالی که چشمانش داشت از حدقه بیرون می زد ماند که چه بگوید .راهب با
❣خونسردی رو به زن کرد و گفت :
❣آیا ”مرد تو ” از آن ببر کوهستان بدتر است ؟تو نیرویی داری که از وجود آن بی خبری !!
❣با صبر و حوصله ، عشق و محبت توانستی آن حیوان را رام کنی !!! مهار خشم شوهرت در دستان توست ،
❣پس محبت و عشق را به او ببخش و با حوصله و مدارا خشم و عصبانیت را از او دور ساز…!!!
پنجشنبه 95/11/14
z.z:نه تنها زینب از دین یاوری کرد
به همت کاروان را رهبری کرد
به دوران اسارت با یتیمان
نوازشها به مهر مادری کرد
*میلاد الگوی پرستاران و روز پرستار، مبارک باد*
پنجشنبه 95/11/14
فاطمه سلطانی:با انسانهای مثبت معاشرت کن؛
چون آنها بر انديشه وعقل و رفتارت تأثير مي گذارند؛
وتو بصورت ناخودآگاه به انسانی مثبت تبديل خواهی شد؛
وآنگاه شروع به تاثير بر ديگران خواهی کرد !!
اگر کسی با تندی تو را نصيحت کرد،
سخنش را قطع نکن ، واز ملاحظاتش استفاده کن ؛
چون در پشت تندی اش محبت عميقی قرار دارد،
مانند کسی نباش که ساعت زنگدار را می شکند فقط بجرم اين که او را بيدار کرده است. !!
لبخند برايت نان نمي خرد..!! ولي برايت دلهايی را مي خرد.!” پس آفرين به دينی که لبخند را عبادتی قرار داده که بخاطر آن محبوب می شويم…
ﺑﻪ ﻋﻘﺐ ﺑﻨﮕﺮﯾﺪ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ . ﺑﻪ ﺟﻠﻮ ﺑﻨﮕﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻨﯿﺪ .
ﺍﻭ ﺩﺭﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﺩ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ
ﮔﺸﻮﺩﻧﺶ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﺩﺭﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺸﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ
ﺑﺴﺘﻨﺶ ﻧﯿﺴﺖ
ﺍﮔﺮ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﯼ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺨﻨﺪ ﺗﺎ ﻏﻢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻧﺸﻮﺩ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺑﻮﺩﯼ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ
ﺗﺎ ﺷﺎﺩﯼ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﻧﮕﺮﺩﺩ.
ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﻓﻖ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ .
ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻧﺎﻣﻮﻓﻖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﻨﺪ : ” ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ، ﭼﻪ ﺳﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺩﺍﺭﺩ؟
دكتر الهي قمشه اي
پنجشنبه 95/11/14
فاطمه کمال
ی:خـدایـا
مرا به خاطر گناهانی که
در طول روز
با هزاران قدرت عقل
توجیهشان مےکنم
بــبـخـش!
❖اللهم اغفرلی کل ذنبٍ اذنبته❖
خدايا! بيامرز همه گناهانى را كه مرتكب شدم
آمـــین🙏🙏🙏🙏🙏
پنجشنبه 95/11/14
💠حــدیــثــ💠🔶حــضــرت مــحــمــد{صــ}🔶
🔹اَلــصــَّبــرُثــَلــاثــَةٌ:صــَبــرٌ عــِنــدَ الــمــُصــيبــَةِ،وَ صــَبــرٌ عــَلــَى الــطــّاعــَةِ و َصــَبــرٌ عــَنــِ الــمــَعــصــيَةِ.
🔹صــبرســه نــوع اســت:صــبــر در هنــگــام مــصــيبــت،صــبــر بــر طــاعــت و صــبــر بــر تــرڪ گــنــاه.
📚كافىجــ2،صــ91،حــ15📚
✔وَاصــبــِروا ۚ إِنــَّ الــلــَّهَ مــَعــَ الــصــّابــِرينــَ﴿ ســوره الــأنــفــال ۴۶﴾
و صــبــر و اســتــقــامــت ڪــنــیــد ڪــه خــداونــد بــا اســتــقــامــت ڪــنــنــدگــان اســت.
______|به مــا بــپــیــونــدیــد|_______