چهارشنبه 95/11/20
نهج البلاغه
و درود خدا بر او فرمود: از لغزش جوانمردان درگذريد، زيرا جوانمردي نمي لغزد جز آنكه دست خدا او را بلندمرتبه مي سازد.حکمت۲۰
دوشنبه 95/11/18
#حتما_بخونید 🍀🍀
⛔ پیام علامه حسن زاده آملی به تمام حاضرین در دنیای مجازی
👈 پیام 12 گانه به تمام حاضرین در دنیای مجازی را مطالعه بفرمایید.
1- حق را با یاد کردن و تکرار کردنش زنده کنید.
2- باطل را با ترک کردنش نابود کنید.
3 - از تصاویر حرام و غیرشرعی پرهیز کنید.
4 - از بحثهای بیهوده بپرهیزید.
5 - از جوکهایی که دین و عبادات و مقدسات و اشخاص و ملتها و قومیتها را مسخره میکند، بپرهیزید.
6- مصدر نقل شایعات نباشید و قبل از نقل و انتشار هر حدیث یا روایت یا داستان و خبری از صحت آن مطمئن شوید.
7- بگذارید آن کلامی که میفرستید بهنفع شما گواهی دهد نه علیهتان.
8- خودتان را کلید خیر و قفل شر قرار دهید.
9- هر متنی و پیامی که میفرستید بهمنزله تأیید و با امضای شماست. نگو که به من رسیده و کپی کردهام.
10- تمام سعی خودتان را برای استفاده بهینه از این تکنولوژی به کار بگیرید و از آن برای دعوت الی اللّه و امر به معروف و نهی از منکر و آموزش مسائل دینی و فرهنگی و علمی و آموزشی استفاده کنید یعنی بهعنوان یک اصلاحگر بهتمام معنا، و نیت خودتان را درست و خالصانه کنید.
11- برای بیان حق مجاملات و رودربایستی را کنار بگذارید٬ دین و حق
بر هر چیز مقدم و شایستهتر هستند.
12 - تصویر پروفایل شما و پیامهایتان معرف شخصیت شماست
دوشنبه 95/11/18
هیچ چیزی را بی جواب نگذار
جواب سلام را باسلام بده☘
جواب تشکر را با تواضع
جواب کینه را با گذشت
جواب بی مهری را با محبت☘
جواب دروغ را با راستی
جواب دشمنی را با دوستی
جواب خشم را به صبوری
جواب سرد را به گرمی☘
جواب نامردی را با مردانگی
جواب پشت کار را با تشویق
جواب بی ادب را با سکوت
جواب نگاه مهربان را با لبخند☘
جواب لبخند را با خنده
جواب دل مرده را با امید
جواب منتظر را با نوید
جواب گناه را با بخشش
هیچ وقت هیچ چیز و هیچ کس را بی جواب نگذار، مطمئن باش هر جوابی بدهی☘
یک روزی، یک جوری، یک جایی به تو باز گردد☘
🖊
یکشنبه 95/11/17
#منبر_متنی
💠 مؤمن را با چه صفاتی بشناسیم…
🔹عنْ طَاوُسِ بْنِ الْیَمَانِ قَالَ:
🔹سمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع یَقُولُ عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ
🔹قلْتُ وَ مَا هُنَّ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
🔹قالَ الْوَرَعُ فِی الْخَلْوَةِ وَ الصَّدَقَةُ فِی الْقِلَّةِ وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ وَ الْحِلْمُ عِنْدَ الْغَضَبِ وَ الصِّدْقُ عِنْدَ الْخَوْفِ.
🔸طاوس یمانى می گوید:
شنیدم که امام سجاد (علیه السلام) می فرمود: نشانه هاى مؤمن پنج چیز است.
🔸عرض کردم: یابن رسول الله! آن پنج نشانه کدام است؟
🔸فرمود:
1⃣ #پرهیزکارى در خلوت و تنهایی،
2⃣ #صدقه دادن در حال تنگدستى،
3⃣ #صبر در حال مصیبت،
4⃣تحمل و #بردبارى در حال #خشم و #غضب،
5⃣راست گفتن به هنگام #ترس.
📚 خصال جلد 1 صفحه 269
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکشنبه 95/11/17
#رقیه_زارع_پورعلی_آباد 👌 مهارت زنانه 👌
❣زن نمی دانست که چه کند⁉️
❣خلق و خوی شوهرش او را به تنگ آورده بود ، همیشه می گفت و می خندید ، با بچه ها خوش و بش می کرد ولی مدتی بود با کوچکترین مسئله عصبانی می شد و داد و فریاد می کرد !!!
❣زن روزی به نزد راهبی رفت تا از او کمک بگیرد ، او در کوهستان زندگی می کرد ، زن از راهب معجونی خواست تا شاید چاره ای کارش شود !
❣راهب نگاهی به زن کرد و گفت : چاره ی کار تو در یک تار مو از سبیل ببر کوهستان است !.
❣ ببر کوهستان !! آن حیوان بسیار وحشی است !! و هر وقت تار مویی از سبیل ببر وحشی را آوردی برایت معجونی می سازم تا شوهرت با تو مهربان شود …. زن با ناامیدی به خانه اش برگشت .
❣غذایی را آماده کرد و روانه ی کوهستان شد ، خود را به نزدیکی غار رساند ، از شدت ترس بدنش می لرزید اما مقاومت کرد …
آن شب ببر بیرون نیامد !
❣چندین شب به همین منوال گذشت هر شب چند گام به غار نزدیکتر می شد ، بلاخره ببر وحشی غرش کنان از غار بیرون آمد و ایستاد و به اطراف نگاه کرد !
❣هر شب که می گذشت آن ببر و زن چند گام به هم نزدیکتر می شدند ….
❣چهار ماه طول کشید تا ببر به واسطه ی بوی غذا به زن نزدیک شد ، و آرام آرام شروع به خوردن کرد .
مدتی گذشت ….
❣طوری بود که ببر بر سر راه زن می ایستاد و منتظر می ماند زن خود را به ببر نزدیک تر میکرد و سر او را نوازش می کرد و به ملایمت به او غذا می داد ،
❣هیچ سرزنش و ملامتی در کار نبود هیچ عیب جویی ، ترس و وحشتی در میان نبود و بر خلاف دشواری و سختی راه هر شب آن زن برای ببر غذا می برد و سر او را در دامن خود می گذاشت ، دست نوازش بر مویش می کشید ….!!!!
❣بالاخره یک شب زن با ملایمت تار مویی از سبیل ببر کند ، و شادمان نزد آن راهب رفت …. فکر می کنید آن راهب چه کرد ؟
❣نگاهی به اطرافش کرد و آن تار مو را به داخل آتشی انداخت که در کنارش شعله ور بود ..
❣زن ، هاج و واج نگاهی کرد در حالی که چشمانش داشت از حدقه بیرون می زد ماند که چه بگوید .راهب با
❣خونسردی رو به زن کرد و گفت :
❣آیا ”مرد تو ” از آن ببر کوهستان بدتر است ؟تو نیرویی داری که از وجود آن بی خبری !!
❣با صبر و حوصله ، عشق و محبت توانستی آن حیوان را رام کنی !!! مهار خشم شوهرت در دستان توست ،
❣پس محبت و عشق را به او ببخش و با حوصله و مدارا خشم و عصبانیت را از او دور ساز…!!!